سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من یک انسانم،من هرروز یک انسانم

- روابط دانشجو با استاد -2 روابط دانشجو با دانشجو -3 روابط استاد با دانشجو -4 روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس

الف: دانشجو دختر است و استاد مرد:
-1 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف نمره.
-2 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف استاد.و.... معمولا در دوحالت فوق، دانشجو به هدف خود میرسد.

ب. دانشجو پسر است و استاد مرد:
-1دانشجو و استاد چشم دیدن یکدیگر راهم ندارند.
-2دانشجو و استاد خیلی رفیق می شوند یه طوری که شوخیهای آنها را نمی توان به قلم آورد..(دانشگاه قزوین)
-3نقش سنگ را برای هم بازی می کنند. معمولا در هیچ کدام از حالات فوق هیچ کدام از طرفین هدفی را دنبال نمی کنند

________________________________________


روابط دانشجو با دانشجو

الف: پسر با پسر: استغفرالاه!
ب: دختر با دختر: خدا اون روزو نیاره !

ج: پسر با دختر: آهان رسیدیم سر اصل مطلب :

-1 روابط در حد نگاه; نهایت رابطه: آمار گیری(دختره دل تو دلش نیس)
-2 روابط در حد سلام و علیک; نهایت رابطه: احوال پرسی
-3 روابط در حد جزوه دادن و جزوه گرفتن; نهایت رابطه: کپی جزوه ها(دختره:بابا شمارتو بده جزوه سیخی چند)
-4 روابط در حدسالی یکبار تور یکروزه تفریحی ; نهایت رابطه: سالی دوبار تور یکروزه تفریح!
-5 روابط در حد پارتیهای دوره ای; نهایت رابطه: روم نمی شه بگم !
-6 روابط در حد درس خواندنهای دست جمعی; نهایت رابطه: اضافه شدن به تعداد مرغ عشقهای عالم!
-7 روابط در حد مرغ عشق; نهایت رابطه: ...چی بگم والا

________________________________________


روابط استاد با دانشجو
الف: استاد مرد است و دانشجو دختر:
-1 استاد از دماغ فیل افتاده است و هیچکس را تحویل نمی گیرد.
-2 استاد هم مجرد است هم شکارچی!(یه چی تو مایه هایه امیر حجوانی)
-3 استاد دنبال بهانه ای می گردد تا نمره بذل و بخشش کند.
ب: استاد مرد است و دانشجو پسر: اتفاقات تکراری است.
ج: استاد زن است و دانشجو دختر یا پسر: استاد بنده خدا کار خودش را می کند و دانشجو ها برای خودشان آتیش می سوزانن


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:38 عصر توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

ر اکثر مقاله‌ها، مجله‌ها و فیلم‌ها گفته می‌شود که زن و مرد برای شاد بودن به زیستن در کنار یکدیگر نیاز دارند؛ اما گاهی اوقات افراد به‌دلایلی توانایی ازدواج را ندارند و به‌ناچار به زندگی مجردی می‌پردازند. خبر خوب برای چنین اشخاصی این است که همان‌طور که ازدواج دارای محاسن و فواید بسیاری است، مجرد بودن هم برای خود مزایایی دارد که بیان آن‌ها خالی از لطف نیست.




زندگی مجردی لبریز از آزادی‌هایی است که تصورش ممکن است مشکل به نظر برسد. در این بخش به 10 دلیل اصلی برای مجرد بودن اشاره می‌کنیم.


شماره‌ی 10
مجبور نیستید بداخلاقی‌ها، نق زدن‌ها و سرزنش‌ها را تحمل کنید

آیا به خاطر می‌آورید چند هزار نفر را دیده‌اید که به‌خاطر دلایل غیر قابل فهم و رفتارهای تحمل‌ناپذیر همسرشان سر به کوه و بیابان گذاشته‌اند؟ از این‌که قربانی خلق و خوی غیر قابل فهم کسی نیستید و از آرامشی که حاصل عدم نق زدن‌ها است، لذت ببرید.


شماره‌ی 9

می‌توانید وزن خود را بدون نگرانی افزایش دهید

همان‌طور که می‌توانید زمان بیش‌تری را در باشگاه ورزشی خود سپری کنید، قادر خواهید بود اندکی مسائل جسمانی را راحت‌تر گرفته، زیاد در قید و بند ظاهرتان نباشید. تا هنگامی که نخواهید به یک میهمانی مجلل بروید، دیگر نیازی نخواهید داشت که هر روز خودتان را شبیه آلن دلون یا جنیفر لوپز در بیاورید. راحت باشید و به سراغ آن تی‌شرت و پیراهن نخ‌نما و مورد علاقه‌ی خود بروید و آن را بپوشید. از این‌که می‌توانید گهگاهی ژولیده و نامرتب باشید لذت ببرید. فقط زیاده‌روی نکنید تا زمانی که تصمیم به ازدواج گرفتید مجبور به کاهش یکباره‌ی وزن اضافه‌ی خود نگردید.


شماره‌ی 8

می‌توانید استقلال و آزادی خود را مورد تقدیر قرار دهید

می‌توانید از وقت آزاد خود برای لذت بردن از تنهایی و خودسازی استفاده نمایید. مجرد بودن، شما را مجبور به انجام کارهایی مانند آشپزی، شستن لباس‌ها و مرتب کردن تخت‌خواب می‌کند. مهارت یافتن در انجام کارهای مختلف باعث تکامل و پختگی شما می‌شود و هنگامی که تصمیم به وارد شدن به بازار مکاره‌ی «عاشقی» می‌گیرید، برگ برنده‌ای در دستان شما محسوب خواهد شد.


شماره‌ی 7

می‌توانید دارایی‌های خود را کنترل کنید

اگر ازدواج کرده باشید می‌دانید که دیر یا زود مقدار قابل توجی از بودجه‌ی شما صرف هزینه‌های نگهداری از همسرتان می‌گردد. دوران تجرد یک آزادی کامل مالی را به دنبال دارد و هرگز نگران پرداختن پول رستوران یا خریدن هدایا نخواهید بود.

با این حال توجه داشته باشید که این به‌معنای پس‌انداز کردن پول تلقی نمی‌شود. خلاف این موضوع نیز می‌تواند صادق باشد؛ چون ممکن است شما حتا پول بیش‌تری را صرف خریدن لباس، وسایل تجملی و دیگر مسائل نمایید؛ اما حد اقل صاحب و ارباب ریال به ریالی هستید که پرداخت می‌کنید.


شماره‌ی 6

برای انجام فعالیت‌ها از وقت بیش‌تری برخوردارید

وقتی مجرد هستید، دلیلی برای یک گوشه نشستن و هیچ کاری انجام ندادن وجود نخواهد داشت. دوست دارید بدن‌سازی بروید؟ سازی بنوازید؟ در مورد تماشای فیلم «مرگ سخت» برای یازدهمین بار چه‌طور؟ چه کسی جلوی شما را می‌گیرید؟

حتا می‌توانید به‌جای وقت گذاشتن برای نامزد خود، با دوستان‌تان اوقات بسیار خوشی را در کوهستان بگذرانید.


شماره‌ی 5

مجبور نیستید عادات شخص دیگری را تحمل کنید

عادت کردید وقتی او از ماشین خودتراش شما برای زدن موهای پایش استفاده می‌کند، با فروتنی هر چه تمام‌تر چشم‌پوشی کنید؟ روشن کردن شمع‌های معطر در همه‌ی اتاق‌ها دیگر قابل تحمل نیست. می‌توانید با آرامش کامل بدون این‌که مجبور به تحمل خرخر کردن او باشید بخوابید و دیگر کسی نیست که بدون این‌که کک‌اش بگزد همه‌ی پتو را روی خودش انداخته، شما را از آن محروم نماید. بجز خود شما هیچ فرد دیگری وجود ندارد که بخواهید به دلش راه بیابید. به بردباری و شکیبایی خود استراحتی سزاوار هدیه نموده، در آرامش و راحتی زندگی کنید.


شماره‌ی 4

می‌توانید هر کاری را در هر موقعی که بخواهید انجام دهید

مجرد بودن، شما را از انجام کارهای یکنواخت و حلقه‌ی محاصره‌ی عادات روزانه خارج می‌کند. زمانی که توان‌اش را دارید، شهامت به خرج دهید. با دوستان خود به ماهی‌گیری و سفرهای هیجان‌انگیز بروید. همه‌ی این کارها را بدون این‌که مجبور به جواب پس دادن به فرد دیگری باشید، می‌توانید انجام دهید. این نهایت و اوج آزادی است.


شماره‌ی 3

می‌توانید توجه خود را معطوف به شغل‌تان گردانید

زندگی همانند یک بازی تردستی است که شما مجبورید همه‌ی عوامل و عناصر را در هوا نگه دارید و در عین حال، به هر کدام از آن‌ها به‌طور یکسان توجه کنید. اما اگر یکی از این عناصر سقوط کرد و افتاد، باید توان خود را معطوف به بقیه نمایید. در زمان تجرد، زمان زیادی برای اختصاص دادن به کار و حرفه‌ی خود خواهید داشت. می‌توانید از این زمان برای ارتقای سطح شغلی و پیشرفت بیش‌تر استفاده نمایید، و دیگر لازم نیست نگران قربانی کردن زندگی عشقی‌تان باشید، چرا که مجرد و نیرومند هستید.


شماره‌ی 2

می‌توانید ارباب خودتان باشید

روابط عاشقانه مترادف با مصالحه و سازش است. در نهایت برای برقراری آرامش و مساوات مجبور به فدا نمودن چیزهایی که دوست دارید خواهید شد - یک مسابقه‌ی فوتبال یا پنیر اضافی روی پیتزای‌تان. از اوقات تجرد برای لذت بردن بیش‌تر از زندگی استفاده نمایید. در برخی معیارهای کوچک، خودپسندی برای نفس مفید است.

همچنین ارباب خود بودن به‌معنای این است که مجبور به پاسخ دادن به کسی نخواهید بود. این‌که به‌خاطر همه‌ی مسائل و اتفاقات نیاز به جواب دادن و استنطاق شدن داشته باشید.


شماره‌ی 1

می‌توانید فرصتی برای پیدا کردن همسر ایدئال خود به دست آورید

در ایام تجرد می‌توانید سعی و تلاش خود را برای یافتن محبوب و معشوق حقیقی خود به کار ببندید. به‌عبارت دیگر با این کار از ازدواج‌های عجولانه و نابخردانه که ممکن است یک عمر شما را به دردسر انداخته، مشکلات غیر قابل جبرانی ایجاد کند، اجتناب خواهید نمود.

متأسفانه برخی از افراد به‌دلایل نادرست زیر ممکن است نسنجیده و بدون در نظر گرفتن فاکتورهای اصلی، اقدام به ازدواج نمایند:

رسیدن به سنی بخصوص،
ازدواج کردن همه‌ی دوستان دیگر،
ترس به‌خاطر از دست دادن نفر فعلی،
عدم موفقیت آن‌چنانی در روابط پیشین و این‌که نفر فعلی اولین شخصی است که علاقه نشان می‌دهد.


با وقت گذاشتن و بررسی بیش‌تر در مورد عوامل و فاکتورهای ازدواج موفق می‌توانید از دوران تجرد به‌عنوان تجربه‌ای ارزشمند برای شروع یک زندگی موفق و طولانی بهره ببرید.



روی درخشان تنهایی


هر چیزی دو رو دارد: خوب و بد. فقط کافی است بیاموزید که چگونه می‌توان آن جنبه‌ی خوب را تشخیص داد و شناسایی نمود. اجتماع اهمیت زیادی برای یافتن همسر قائل است، چیزی که هورمونهای‌تان شما را سریعاً وادار به آن کار می‌کنند. دفعه‌ی بعدی که احساس نمودید نیاز به همسر دارید، اما به‌دلایلی امکان ازدواج در شما وجود نداشت، این 10 دلیل را مرور کنید و از مجرد بودن خود لذت ببرید.
_________________


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:36 عصر توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

یک بنده خدایی ، کناراقیانوس قدم می زد،وزیر لب دعایی راهمزمزمه میکرد . نگاهى به آسمان
آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت:

خدایا ! میشه تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟
ناگاه، ابرى سیاه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت
و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید
که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من؟

مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت:
ای خدای کریم از تو می‌خواهم جاده‌ای بین کالیفرنیا و هاوایی
بسازی تا هر وفت دلم خواست در این جاده رانندگی کنم!! از
جانب خدای متعال ندا آمدکه:

ای بنده‌ی من! من ترا بخاطر وفاداری‌ات بسیاردوست
می‌دارم و می‌توانم خواهش تو را برآورده کنم اما هیچ میدانی
انجام تقاضای تو چقدر دشوار است؟هیچ میدانی ‌که باید ته
اقیانوس آرام را آسفالت کنم؟ هیچ میدانی چقدر آهن و سیمان
و فولاد باید مصرف شود؟ من همه‌ای اینها را می‌توانم انجام
بدهم! اما آیا نمی‌توانی آرزوی دیگری بکنی؟

مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت:

اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم! میشود بمن
بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى
احساس درونى شان چیست؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که
چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟

صدایی از جانب باریتعالى آمد که:
ای بنده من! آن جاده‌ای را که خواسته‌ای، دو بانده باشد یا چهار بانده!!؟؟
_________________پوزخند


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:9 صبح توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

-- ازدواج ---
آهو خیلی خوشگل بود. یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسید: علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته, همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسین دارم, خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده, هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
ت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی, تو مثل مانکن ها می مون?.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.
نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.
نتیجه گیری عاشقانه: مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکند!!


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:5 صبح توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

عروس هنرمند : با اجازه ی تمامی اساتیدم ، استاد رخشان بنی اعتماد ، استاد مسعود کیمیایی ، اساتید برجسته تئاتر ، استاد رفیعی ، مرحوم نعمت اله گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند ، روح پرفتوح مرحومه مغفوره مرلین مونرو ، مرحوم مارلین دیتریش ، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می پذیرم که به پای این اتللو ی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش
- عروس داش مشتی !: با اجازه ی بر و بچ مجلی نیست .. من که پایه ام (با عرض تشکر از داش اسی عزیز!)
- عروس فمنیست : یعنی چی؟ چه معنی داره همش ما بگیم بله؟ ‌چقدر زن باید تو سری خور باشه ؟! .. چرا همش از ما سوال می پرسن!؟ .. یه بار هم از این مجسمه ی بلاهت (اشاره به داماد) بپرسن ..
(این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بزارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست! .. می خوای بخواه .. نمی خوای هم نخواه!)


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:2 صبح توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak