سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من یک انسانم،من هرروز یک انسانم

وقتی که گریه کردیم گفتن بچه است................. وقتی که خندیدیم گفتن دیونه است.................. وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره............................. وقتی که شوخی کردیم گفتن سنگین باش............................. وقتی که حرف زدیم گفتن پر حرفه................................................... وقتی که ساکت شدیم گفتن عاشقه................................................... حالا ام که عاشقیم می گن گناه


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/3ساعت 2:50 عصر توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

.

  گاو ما ما می کرد،
گوسفند بع بع می کرد،
سگ واق واق می کرد،
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی؟

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.
او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند
.
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند
.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد
.
پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد
.
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود.

ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود
.
الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد.
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد
.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 6:14 عصر توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

من خیلی خوشحال بودم... من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم... والدینم خیلی کمکم کردند... دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود... فقط یه چیز من رو یه کم نگران می‌کرد و اون هم خواهر نامزدم بود... اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می‌کرد و باعث می‌شد که من احساس راحتی نداشته باشم... یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی... سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ??? دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو ........................!!!!! من شوکه شده بودم و نمی‌تونستم حرف بزنم... اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم... وقتی که داشت از پله ها بالا می‌رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم... یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی... ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم... ما هیچکس بهتر از تو نمی‌تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم... به خانواده‌ی ما خوش اومدی!

نتیجه‌ی اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید!!!!!


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:42 عصر توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

- روابط دانشجو با استاد -2 روابط دانشجو با دانشجو -3 روابط استاد با دانشجو -4 روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس

الف: دانشجو دختر است و استاد مرد:
-1 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف نمره.
-2 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف استاد.و.... معمولا در دوحالت فوق، دانشجو به هدف خود میرسد.

ب. دانشجو پسر است و استاد مرد:
-1دانشجو و استاد چشم دیدن یکدیگر راهم ندارند.
-2دانشجو و استاد خیلی رفیق می شوند یه طوری که شوخیهای آنها را نمی توان به قلم آورد..(دانشگاه قزوین)
-3نقش سنگ را برای هم بازی می کنند. معمولا در هیچ کدام از حالات فوق هیچ کدام از طرفین هدفی را دنبال نمی کنند

________________________________________


روابط دانشجو با دانشجو

الف: پسر با پسر: استغفرالاه!
ب: دختر با دختر: خدا اون روزو نیاره !

ج: پسر با دختر: آهان رسیدیم سر اصل مطلب :

-1 روابط در حد نگاه; نهایت رابطه: آمار گیری(دختره دل تو دلش نیس)
-2 روابط در حد سلام و علیک; نهایت رابطه: احوال پرسی
-3 روابط در حد جزوه دادن و جزوه گرفتن; نهایت رابطه: کپی جزوه ها(دختره:بابا شمارتو بده جزوه سیخی چند)
-4 روابط در حدسالی یکبار تور یکروزه تفریحی ; نهایت رابطه: سالی دوبار تور یکروزه تفریح!
-5 روابط در حد پارتیهای دوره ای; نهایت رابطه: روم نمی شه بگم !
-6 روابط در حد درس خواندنهای دست جمعی; نهایت رابطه: اضافه شدن به تعداد مرغ عشقهای عالم!
-7 روابط در حد مرغ عشق; نهایت رابطه: ...چی بگم والا

________________________________________


روابط استاد با دانشجو
الف: استاد مرد است و دانشجو دختر:
-1 استاد از دماغ فیل افتاده است و هیچکس را تحویل نمی گیرد.
-2 استاد هم مجرد است هم شکارچی!(یه چی تو مایه هایه امیر حجوانی)
-3 استاد دنبال بهانه ای می گردد تا نمره بذل و بخشش کند.
ب: استاد مرد است و دانشجو پسر: اتفاقات تکراری است.
ج: استاد زن است و دانشجو دختر یا پسر: استاد بنده خدا کار خودش را می کند و دانشجو ها برای خودشان آتیش می سوزانن


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:38 عصر توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

ر اکثر مقاله‌ها، مجله‌ها و فیلم‌ها گفته می‌شود که زن و مرد برای شاد بودن به زیستن در کنار یکدیگر نیاز دارند؛ اما گاهی اوقات افراد به‌دلایلی توانایی ازدواج را ندارند و به‌ناچار به زندگی مجردی می‌پردازند. خبر خوب برای چنین اشخاصی این است که همان‌طور که ازدواج دارای محاسن و فواید بسیاری است، مجرد بودن هم برای خود مزایایی دارد که بیان آن‌ها خالی از لطف نیست.




زندگی مجردی لبریز از آزادی‌هایی است که تصورش ممکن است مشکل به نظر برسد. در این بخش به 10 دلیل اصلی برای مجرد بودن اشاره می‌کنیم.


شماره‌ی 10
مجبور نیستید بداخلاقی‌ها، نق زدن‌ها و سرزنش‌ها را تحمل کنید

آیا به خاطر می‌آورید چند هزار نفر را دیده‌اید که به‌خاطر دلایل غیر قابل فهم و رفتارهای تحمل‌ناپذیر همسرشان سر به کوه و بیابان گذاشته‌اند؟ از این‌که قربانی خلق و خوی غیر قابل فهم کسی نیستید و از آرامشی که حاصل عدم نق زدن‌ها است، لذت ببرید.


شماره‌ی 9

می‌توانید وزن خود را بدون نگرانی افزایش دهید

همان‌طور که می‌توانید زمان بیش‌تری را در باشگاه ورزشی خود سپری کنید، قادر خواهید بود اندکی مسائل جسمانی را راحت‌تر گرفته، زیاد در قید و بند ظاهرتان نباشید. تا هنگامی که نخواهید به یک میهمانی مجلل بروید، دیگر نیازی نخواهید داشت که هر روز خودتان را شبیه آلن دلون یا جنیفر لوپز در بیاورید. راحت باشید و به سراغ آن تی‌شرت و پیراهن نخ‌نما و مورد علاقه‌ی خود بروید و آن را بپوشید. از این‌که می‌توانید گهگاهی ژولیده و نامرتب باشید لذت ببرید. فقط زیاده‌روی نکنید تا زمانی که تصمیم به ازدواج گرفتید مجبور به کاهش یکباره‌ی وزن اضافه‌ی خود نگردید.


شماره‌ی 8

می‌توانید استقلال و آزادی خود را مورد تقدیر قرار دهید

می‌توانید از وقت آزاد خود برای لذت بردن از تنهایی و خودسازی استفاده نمایید. مجرد بودن، شما را مجبور به انجام کارهایی مانند آشپزی، شستن لباس‌ها و مرتب کردن تخت‌خواب می‌کند. مهارت یافتن در انجام کارهای مختلف باعث تکامل و پختگی شما می‌شود و هنگامی که تصمیم به وارد شدن به بازار مکاره‌ی «عاشقی» می‌گیرید، برگ برنده‌ای در دستان شما محسوب خواهد شد.


شماره‌ی 7

می‌توانید دارایی‌های خود را کنترل کنید

اگر ازدواج کرده باشید می‌دانید که دیر یا زود مقدار قابل توجی از بودجه‌ی شما صرف هزینه‌های نگهداری از همسرتان می‌گردد. دوران تجرد یک آزادی کامل مالی را به دنبال دارد و هرگز نگران پرداختن پول رستوران یا خریدن هدایا نخواهید بود.

با این حال توجه داشته باشید که این به‌معنای پس‌انداز کردن پول تلقی نمی‌شود. خلاف این موضوع نیز می‌تواند صادق باشد؛ چون ممکن است شما حتا پول بیش‌تری را صرف خریدن لباس، وسایل تجملی و دیگر مسائل نمایید؛ اما حد اقل صاحب و ارباب ریال به ریالی هستید که پرداخت می‌کنید.


شماره‌ی 6

برای انجام فعالیت‌ها از وقت بیش‌تری برخوردارید

وقتی مجرد هستید، دلیلی برای یک گوشه نشستن و هیچ کاری انجام ندادن وجود نخواهد داشت. دوست دارید بدن‌سازی بروید؟ سازی بنوازید؟ در مورد تماشای فیلم «مرگ سخت» برای یازدهمین بار چه‌طور؟ چه کسی جلوی شما را می‌گیرید؟

حتا می‌توانید به‌جای وقت گذاشتن برای نامزد خود، با دوستان‌تان اوقات بسیار خوشی را در کوهستان بگذرانید.


شماره‌ی 5

مجبور نیستید عادات شخص دیگری را تحمل کنید

عادت کردید وقتی او از ماشین خودتراش شما برای زدن موهای پایش استفاده می‌کند، با فروتنی هر چه تمام‌تر چشم‌پوشی کنید؟ روشن کردن شمع‌های معطر در همه‌ی اتاق‌ها دیگر قابل تحمل نیست. می‌توانید با آرامش کامل بدون این‌که مجبور به تحمل خرخر کردن او باشید بخوابید و دیگر کسی نیست که بدون این‌که کک‌اش بگزد همه‌ی پتو را روی خودش انداخته، شما را از آن محروم نماید. بجز خود شما هیچ فرد دیگری وجود ندارد که بخواهید به دلش راه بیابید. به بردباری و شکیبایی خود استراحتی سزاوار هدیه نموده، در آرامش و راحتی زندگی کنید.


شماره‌ی 4

می‌توانید هر کاری را در هر موقعی که بخواهید انجام دهید

مجرد بودن، شما را از انجام کارهای یکنواخت و حلقه‌ی محاصره‌ی عادات روزانه خارج می‌کند. زمانی که توان‌اش را دارید، شهامت به خرج دهید. با دوستان خود به ماهی‌گیری و سفرهای هیجان‌انگیز بروید. همه‌ی این کارها را بدون این‌که مجبور به جواب پس دادن به فرد دیگری باشید، می‌توانید انجام دهید. این نهایت و اوج آزادی است.


شماره‌ی 3

می‌توانید توجه خود را معطوف به شغل‌تان گردانید

زندگی همانند یک بازی تردستی است که شما مجبورید همه‌ی عوامل و عناصر را در هوا نگه دارید و در عین حال، به هر کدام از آن‌ها به‌طور یکسان توجه کنید. اما اگر یکی از این عناصر سقوط کرد و افتاد، باید توان خود را معطوف به بقیه نمایید. در زمان تجرد، زمان زیادی برای اختصاص دادن به کار و حرفه‌ی خود خواهید داشت. می‌توانید از این زمان برای ارتقای سطح شغلی و پیشرفت بیش‌تر استفاده نمایید، و دیگر لازم نیست نگران قربانی کردن زندگی عشقی‌تان باشید، چرا که مجرد و نیرومند هستید.


شماره‌ی 2

می‌توانید ارباب خودتان باشید

روابط عاشقانه مترادف با مصالحه و سازش است. در نهایت برای برقراری آرامش و مساوات مجبور به فدا نمودن چیزهایی که دوست دارید خواهید شد - یک مسابقه‌ی فوتبال یا پنیر اضافی روی پیتزای‌تان. از اوقات تجرد برای لذت بردن بیش‌تر از زندگی استفاده نمایید. در برخی معیارهای کوچک، خودپسندی برای نفس مفید است.

همچنین ارباب خود بودن به‌معنای این است که مجبور به پاسخ دادن به کسی نخواهید بود. این‌که به‌خاطر همه‌ی مسائل و اتفاقات نیاز به جواب دادن و استنطاق شدن داشته باشید.


شماره‌ی 1

می‌توانید فرصتی برای پیدا کردن همسر ایدئال خود به دست آورید

در ایام تجرد می‌توانید سعی و تلاش خود را برای یافتن محبوب و معشوق حقیقی خود به کار ببندید. به‌عبارت دیگر با این کار از ازدواج‌های عجولانه و نابخردانه که ممکن است یک عمر شما را به دردسر انداخته، مشکلات غیر قابل جبرانی ایجاد کند، اجتناب خواهید نمود.

متأسفانه برخی از افراد به‌دلایل نادرست زیر ممکن است نسنجیده و بدون در نظر گرفتن فاکتورهای اصلی، اقدام به ازدواج نمایند:

رسیدن به سنی بخصوص،
ازدواج کردن همه‌ی دوستان دیگر،
ترس به‌خاطر از دست دادن نفر فعلی،
عدم موفقیت آن‌چنانی در روابط پیشین و این‌که نفر فعلی اولین شخصی است که علاقه نشان می‌دهد.


با وقت گذاشتن و بررسی بیش‌تر در مورد عوامل و فاکتورهای ازدواج موفق می‌توانید از دوران تجرد به‌عنوان تجربه‌ای ارزشمند برای شروع یک زندگی موفق و طولانی بهره ببرید.



روی درخشان تنهایی


هر چیزی دو رو دارد: خوب و بد. فقط کافی است بیاموزید که چگونه می‌توان آن جنبه‌ی خوب را تشخیص داد و شناسایی نمود. اجتماع اهمیت زیادی برای یافتن همسر قائل است، چیزی که هورمونهای‌تان شما را سریعاً وادار به آن کار می‌کنند. دفعه‌ی بعدی که احساس نمودید نیاز به همسر دارید، اما به‌دلایلی امکان ازدواج در شما وجود نداشت، این 10 دلیل را مرور کنید و از مجرد بودن خود لذت ببرید.
_________________


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 2:36 عصر توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10      >

Design By : Pichak